یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۹
۰ نفر

همشهری دو - لیلا باقری: روبه‌روی در زنانه مسجد ترک‌ها (در انتهای بازار کفاش‌ها و ابتدای بازارچه پاچنار) یک مغازه خنزر‌پنزر‌فروشی بود که صاحبش را به حسین‌گدا می‌شناختند.

اينكه چه‌كسي براي نخستين‌بار به او اين لقب را داد و كم‌كم بين اهل محل به اين نام مشهور شد، مشخص نيست. اما به گفته جعفر شهري، مغازه حسين‌گدا از آن مغازه‌هاي عجيب و غريبي بود كه از شيرمرغ تا جان آدميزاد در آن پيدا مي‌شد؛ از كاسه و كوزه گرفته تا كت و كلاه و لوازم خانه و اسباب بزك دوزك و... همه را هم از سالم گرفته تا خراب و تعميري درهم و برهم در مغازه تلنبار مي‌كرد. نه خريدش روي حساب بود و نه فروش‌اش. هيچ معلوم نبود اين‌همه‌‌چيزميز دست‌دوم را براي چه مي‌خرد و قرار است خريدارش چه‌كسي باشد. وقتي هم جنسي مي‌خريد خودش آن را در دكان جا‌به‌جا نمي‌كرد و به فروشنده مي‌گفت خودت برو جايي برايش پيدا كن.

وقتي هم جنسي مي‌فروخت باز از جايش جم نمي‌خورد و به خريدار مي‌گفت خودت برو چيزي را كه مي‌خواهي از لابه‌لاي بقيه وسايل بردار! تنها كاري كه مي‌كرد نشستن روي چهارپايه‌اش بود و گرفتن پول و «خدا بركت بدهد»و «خيرش را ببيني» گفتن و بگو و بخند با مشتري! درواقع نه ظاهر حسين‌گدا مهم بود و نه خنزرپنزرهايش؛ مردم به روي باز و خلق خوش حسين جذب دكانش مي‌شدند. حسين‌گدا معتقد بوده كه «مشتري نعمت و رحمت خداست و كاسب بايد قدر او را بداند و مشتري مثل درخت جواهر صاحب دكان است و بايد حفظ شود.» براي همين به مشتري‌ها مي‌گفت كه «من شما را دوست دارم. راست هم مي‎‌گويم چون شما اسباب آسايش من و فرزندانم هستيد. من سرشما را كلاه نمي‌‌گذارم چون اگر اين كار را بكنم شما مي‌رويد و ديگر برنمي‌گرديد و من بي‌رزق و روزي مي‌مانم. من براي اين با شما به زبان خوش حرف مي‌زنم چون شما هستيد كه براي من پول مي‌آوريد و با شما تلخي نمي‌كنم چون كسي با واسطه روزي خودش تلخي نمي‌كند.»

براي همين اعتقاداتش بود كه هيچ‌وقت با مشتري تلخي نمي‌كرد و حق را در هر صورتي به مشتري مي‌داد و فروش‌اش حساب و كتاب نداشت. ممكن بود موقع خريد يا موقع فروش جنس ضرر كند يا برعكس. در قيد اين سود و زيان‌هاي قر و قاطي نبود و علاقه داشت مشتري با روي خوش و رضايت از در دكانش بيرون برود. يك جمله مشهور هم داشت: «دو ده نيم، بهتر از يك ده است». يعني دو تا نيم‌ريالي كه كاسب از دو مشتري بگيرد بهتر از يك ريال يك مشتري‌است. هميشه هم تأكيد مي‌كرده كه «اگر نخواستي پس بيار!» وقتي هم مشتري‌اي زياد سر قيمتي چانه مي‌زد به او مي‌گفت: «گرون نخر ارزون مي‌شه، مشكل نگير آسون مي‌شه!»

حسين‌گدا حتما سواد چنداني نداشته. آدم عامي‌اي بوده مثل ديگراني كه دور و برش بوده‌اند اما يك‌چيز را خوب مي‌دانسته؛ مردم عاشق خلق خوش آدم مي‌شوند. خيلي وقت‌ها برايشان مهم نيست راه مغازه‌اي دور است يا نزديك، جنسش در همان حد از كيفيتي هست كه مي‌خواهند يا نه... آنها سراغ كسي مي‌روند كه خوشرو باشد؛ گلفروشي كه يك شاخه خوشخويي بگذارد لاي دسته گلشان، قصابي كه چند گرم خلق خوش بگذارد لاي شقه گوشت، عطاري كه توي پاكت بابونه‌هايش چند پر خنده بريزد و... .

کد خبر 337531

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha